امتحان نهایی (۱۳۹۴)
کارگردان: عادل یراقی
نویسنده: عباس کیارستمی / عادل یراقی
تهیهکننده: مصطفی شایسته
ژانر: اجتماعی / درام
محصول: ایران
مدت: ۹۰ دقیقه
“توجه فرمایید، با خواندن این مطلب، ممکن است داستان فیلم لو برود.”
بهکار بردن اصطلاح ِ یک برش از زندگی، این روزها در نقد خیلی از فیلمها مد شده است؛ ولی در فیلم امتحان نهایی حقیقتا ما شاهد برشی از زندگی چهار نفر هستم که میرود تا به یک تراژدی برسد.
قهرمانهای داستان امتحان نهایی، گمناماند. آنها مانند اکثر کاراکترهای فیلمنامههای عباس کیارستمی، انسانهای معمولی هستند و درست همینجاست که قدرت و هنر فیلمنامهنویسی آقای کیارستمی هویدا میشود. نوشتن و پرورش دادن صحیح قصهای عادی از زندگی ما آدمیان، که نقشهایش هم افرادی معمولی هستند، بسیار دشوارتر از پرورش داستانهای قهرمانان ِ شکستناپذیر است.
امتحان نهایی، آن هم درس ریاضی، برای هر کدام از ما در مقام دانشآموز، سخت و ترسناک بود. گرچه که این وحشت و ترس و استرس، تنها برای ما نبود و والدین و دبیران نیز از این قاعده مستثنی نبودند؛ ولی نکته اینجاست که استرس امتحان نهایی، بالاخره برای هر دانشآموز و خانوادهاش بعد از قبولی، تمام میشود؛ اما برای دبیران نه.
نباید فراموش کنیم که امتحان نهایی برای تمامی دبیران و زحمتکشان مدارس که هر ساله با آن درگیرند، چقدر سخت است. کسانی که تمام سعیشان را برای خوب درس دادن میکنند و برای قبولی دانشآموزانشان حرص میخوردند و صدمه میبینند. استرسی هر ساله برای این عزیزان که میتواند زمینهساز انواع و اقسام بیماریها از جمله بیماریهای قلبی و عروقی باشد.
فرهاد (شهاب حسینی) دبیر ریاضی درستکاریست که دل به مادر شاگردش (لیلا زارع)، سعید باخته است. سعید؛ اما این مطلب را نمیتواند بپذیرد. نوجوانی که به بعد از جدایی والدینش نزد پدر در تبریز بوده و به تازگی چون پدرش را از دست داده به تهران، نزد مادرش آمده. سعید مانند اکثر نوجوانان جذب جوانی بزرگتر از خودش شده است، غلام. سعید به او نگاه میکند، از او خط میگیرد، از او میآموزد، میخواهد مانند او باشد، او را در نبود پدرش الگو قرار داده و مرد میداندش. سعید به غلام اعتماد دارد و در اصل، این غلام بوده که اول از همه متوجه رابطهی عاطفی میان فرهاد و مادر سعید شده است و اوست که سعید را علیه مادر و معلمش، میشوراند.
چرا؟ شاید چون غلام آن طوریکه خودش به سعید میگوید: “مادرت به چشم خواهری زیباست”، برای او واقعا حکم خواهری یا مادری نداشته باشد. کینه غلام از فرهاد، بیشتر از قبولی یا رد شدن در درس ریاضیست. او فرهاد را نزد سعید دروغگو و متقلب معرفی میکند و تا حد زیادی هم روی نظر تماشاگر نسبت به فرهاد اثر میگذارد.
فیلم پر از اتفاقات روزمرهست که با هنرمندی، داستان را پیش میبرند و زندگی حقیقی و طبیعی آدمیان را به تصویر میکشند. زنی عاشق و نگران که حواسش نیست و با لباسهای شسته و خوش عطر در دست، به خیابان میآید، خلوت کردن در کارواش و تصمیمگیری ِ دلسوزانه برای آینده سعید، روابط خوب با همکاران و همسایهها، زیارت اهل قبور و در کمال تاسف، پدیدهی تقلید کورکورانه نوجوانان در حالیکه حرف بزرگترها بیاثر میشود و حرف هر کس ِ دیگری جز خیرخواهان، حجت!
با اینکه کمکم غلام را میشناسیم و دلمان هم برایش میسوزد؛ ولی این ناراحتی، توجیه کارهای او نیست. بیشتر به نظر میرسد او به غیر از فرهاد، میخواهد از بقیه هم انتقام بگیرد و به جایی میرسیم که دیگر نمیتوانیم به غلام اعتماد داشته باشیم. سکانسی که او و مادر سعید با هم برای چند دقیقه در خانه تنها میمانند، سکانسی پر تعلیق است. چنان وحشتی در دل بیننده میافتد که نه تنها نفسش بند میآید، بلکه صدای ضربان قلب خودش را هم میشنود.
گرچه بر سر سفرهی شام بهنظر میرسد همه چیز دارد به خوبی پیش میرود؛ ولی حرف از دوستی و دشمنی، خبر از اتفاقات پلشت میدهد.
سعید، بچهای که درگیر بحران شده و به واسطهی غلام، گام در راهی بسیار پر خطر نهاده است، بالاخره متوجه اشتباهش میشود و وحشت وجودش را میگیرد. او میخواهد در بین باران و رعدی که ناهیست، از این راه ِ پر خطا باز گردد؛ ولی افسوس که دیر میشود.
بازیهای نابازیگران از جمله دو کاراکتر سعید و غلام، بسیار خوب و طبیعیست. صحنهپردازی، جدا از دقت، ظرافت دارد و حال و هوا را به درستی منتقل میکند. حس ناخوشآیندی که از کارگاه آهنگری میگیریم و حس خوشآیند ِ اتاق خواب صمیمی ِ فرهاد که در آن حیات موج میزند، غیر از فیلمبرداری خوب، مدیون صحنهپردازی صحیح است.
میرسیم به صداگذاری فیلم که متاسفانه با اشکال بزرگی مواجه است. گاهی اوقات صدای بازیگران با لب و دهانشان سینک نیست و باید بگویم اگر قرار باشد فیلم امتحان نهایی ضربهای بخورد، این ضربه حتما از جانب صداگذاری خواهد بود.
فیلم امتحان نهایی، فیلمیست ساده، با روایتی آرام که برای آدمهای معمولی اتفاق میافتد. آدمهایی که بسیار شبیه ما هستند و اگر نیک بنگریم، شاید حتی، خود ِ ما باشند.